سلام عزيزم
نبينم غمتو! شكله هم باز نشد!
سلام گلم چطوري خوبي....
اول كه به اين عكس نگاه كردم مغزم هنگ كرد ولي آروم آروم به يه چيزايي رسيدم....
به نظرم اين توپا مثل آدمان .....اونايي كه دلشون نمي خواد از حصار تنگ و تاريك ماديات بيرون بيان و دلشونو به چار ديواري كوچيك دنيا خوش كردن مثل اين توپاي داخل حصارن(من كه نميدونم اسمش چيه) اونايي كه خيلي وقته خودشونو درگير كردن سياه شدن....قرمز شدن به همه رنگي دراومدن....يا به هر شكلي.....
ولي اوني كه دلش هواي آسمونو داره ونمي خواد مثل بقيه رنگ تعلقات دنيايي رو بگيره حاضر نيست با بقيه باشه دوست داره به دور دستها بره....جايي كه آزاده و پيش كساييه كه مثل خودشن....
سفيد و زيبا....
الان كه داشتم اين برداشتمو مينوشتم فهميدم كه هزار جور برداشت ديگه ميشه ازين تصوير كرد....مثل اينكه اين توپ سفيد مثل يه آدم تنهاست كه چون دلش پاكه بقيه ميخوان از خودشون دورش كنن....ولي دلم نمي خواد آيه ياس بخونم...دوست دارم هرچيزو به قشنگترين حالت تفسير كنم....
سماي عزيز منو بخاطر وراجيم ببخش....اولا ميخواستم ثابت كنم كه با دقت مطالبتو ميخونم.....ودوما ميخواستم به خودم ثابت كنم كه يه چيزايي ميدونم!!!
_ سلام.
_ چطوري رفيق؟ دپسردگي مال دله، نزار بگيره، فقط خودت راهشو ميدوني, شاد باشي.
_ موفق و خوشبخت باش. اين يه دستوره.
من با ديدن اين توپا ياد گوجه ميوفتم!
بعدشم تبعيض نژادي!
تازه اون توپ سفيده ميتونه دختر باشه كه كلي خواستگار داره ولي يه عده ديكتاتور اجازه نميدن اون پسرا بيان بهش شماره بدن و ابراز احساسات كنن!احتمالا اون توپ آزاد خيلي قلدره كه تونسته حريف اون همه توپ بشه
اون چوب بالايي هم ميتونه آلت قتاله باشه كه توپ قويه حريفاشو باهاش ناك اوت كرده
سلام
من باهات قهر نيستم تنهام دارم دق ميكنم
من زياد سر در نياوردم از عكس ولي تحليلم اينطوريه
يه ادم تنها هميشه تنهاست يكي با اينكه هم چيز داره اما بازم زادي خاست و البته شانسم باهاشه مصلا اون چند نفري كه كناره همند ميتونن ماله يه نفر باشن كه صاحبش بازم حرص اون يكي كه بيرونه رو ميخوره دضمن شانسم باهاش شاره همه چز برايه شكارش داره يه چيزي كه همشونو كناره هم جمع نگه ميداره نميزاره ازش دور شن يه چيزي كه ميتو باهاش اون يكيرو سمت خودش هدايت كنه و....
اما يه نفر هست مثله اون مهره سفيد كه ميخاد شماره يازده رو ماله خوش كنه حتي تا حدي كه داره رنگشو سفيد ميكرده اما اين رسم نامرد روزگار كاري ميكنه كه از همونم بيافته چو از قديم گفتن هرچي سنگه پيشه پايه لنگه
تحليله من همين بود البته قيلي چيزايه ديگه كه وقتش نيست كه بگم برات