• وبلاگ : زلال وروان چون آب
  • يادداشت : نگرانم...
  • نظرات : 6 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    يه روز ما دير كرديم بيام تو وبلاگت شما نبايد به ما سر بزني؟ حالا اشكال نداره ديگه ما بايد اول بيايم (شوخي كردم)

    جك:

    دو تا ترك داشتن تو يه ماشين بمب كار ميذاشتن يكيشون به اون يكي ميگه: اگه اين بمب الان منفجر شه چي كار كنيم؟ اون يكي ميگه نگران نباش من يكي ديگه دارم

    ترکه نشسته بود سر جلسه کنکور. سؤالا رو پخش مي کنن و ترکه اول يه پنج دقيقه اي مبهوت به سؤالا خيره ميشه . بعد يه پنج تومني از جيبش در مياره شروع مي کنه تند تند شير يا خط کردن و پاسخ نامه رو پر ميکنه . بعد 50-40 دقيقه مراقب ميبينه ترکه خيس عرق شده و مرتب يه سکه رو ميندازه بالا و زير لب فحش ميده . ميره جلو مي پرسه داري چيکار ميکني؟ ترکه مي گه همه سؤالا رو جواب دادم . دارم جوابامو چک ميکنم

    يه روز به لره مي گن : دو دو تا ميگه : 4 تا مي گن :اه اه جکو خراب کردي رفت

    پاسخ

    من كه سر زدم آخه پس چي مي گي؟؟؟؟؟؟؟؟