• وبلاگ : زلال وروان چون آب
  • يادداشت : مردي که با چتر بر سرم مي کوفت
  • نظرات : 2 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    راستش تا حالا همچين داستاني نفهميده بودم ... خيلي داستان عجيبي
    بود..