زلال وروان چون آب این وبلاگ، خونه ی تنهاییمه
| ||
یه کلی حرف واسه نوشتن دارم اما نمی دونم چرا این دفعه دستم یاری نمیده!!! هرچند قضیه از یه جای دیگه آب می خوره !!بد بخت این دسته داره از مخم دستور میگیره دیگه...بازم همه چیز زیر سر این مخ بندس....هی ... [ جمعه 89/3/28 ] [ 2:24 عصر ] [ سما ]
سلام...رفقا حالشون چه طوره؟؟؟ببخشید آپم طول کشید!بیشتر از این مخم یاری نمیده....این هم کاری از مخ بنده...تا بعد... دفتر خاطره ها ی من
[ سه شنبه 89/3/25 ] [ 8:0 عصر ] [ سما ]
نمی دونم چمه؟؟از صب تا حالا این طوری ام...دپسرده شدم...یه کم ناراحتی ونگرانی وسردرگمی وحس غریبی هم چاشنیش شدن...وای ...یه وضعیه ها....نمی دونم آخه چرا؟؟ خــــــــــــــــــــــــــــــــــدا کمـــــــــــــــــــــــــــــک پ.ن1:چقدر دنیا با همه ی قریبی هاش غریبه(به نظرم تقصیر آدمای بی مرامه که توش پره) پ.ن2:به نظرتون این شکله چه معنی می تونه داشته باشه؟؟؟؟
[ پنج شنبه 89/3/20 ] [ 5:7 عصر ] [ سما ]
سلام... (جواب سلامت کو پس؟؟)ایشاا...که خوبین؟؟(از رو نری یه وقت!!) پ.ن(1):در زمین عشقی نیست که زمینت نزند، آسمان را دریاب! پ.ن(2):دلم احساس غم دارد/ در این انبوه ویرانی/کمی تا قسمتی ابری/ و شاید باز بارانی... اینارو همین طوری گذاشتم [ سه شنبه 89/3/18 ] [ 6:32 عصر ] [ سما ]
سلام...می گم چقدر تهنا بودن بده...نه!!!!ولی خب بازم خوبه خدا هست!!!
خدایا ، چه گم کرد آنکه تو را یافت ، و چه یافت آنکه تو را گم کرد . . . [ جمعه 89/3/14 ] [ 7:40 عصر ] [ سما ]
ســـــــــــــــلام.میلاد حضرت زهراو روز مادر رو تبریک میگم(امیدوارم اونا از دست ما راضی باشن...) قلمم رو گرفتم به دست ونوشتم (اما اگه دوس داری اسمش رو بزارشعر!!) خاطراتم پر شده از حظور تو
[ پنج شنبه 89/3/13 ] [ 2:32 عصر ] [ سما ]
1-روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن
2-سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زود تر راه بیفتند
3-وقتی میخواین برین دست به آب با صدای بلند به اطلاع همه بدین
4-وقتی از کسی آدرسی رو می پرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین
5-جدول نیمه تموم دوستتون رو حل کنین [ چهارشنبه 89/3/12 ] [ 6:31 عصر ] [ سما ]
باران چنگ می زد بر دل خونین خاک مرده ای _______________ فردا امتحان ادبیات دارم...حس شاعریم اومد ییهووووو
[ یکشنبه 89/3/9 ] [ 7:49 عصر ] [ سما ]
ضدحال یعنی وقتی منتظر فیلم مورد علاقت هستی برق بره!
ضدحال یعنی بعد از کلی مصیبت که بابات برات موبایل ثبت نام کرده همه سیمکارتا بیاد جز مال تو!
ضدحال یعنی یه جلسه سر کلاس نری فقط همون یه جلسه استاد حضور غیاب کنه! ضدحال یعنی قبض تلفن بیاد ....... تومن! [ پنج شنبه 89/3/6 ] [ 11:24 صبح ] [ سما ]
سلام،چه طورین؟؟من که حسابی گیج شدم،اصلا نمی دونم خوشحالم یا ناراحت...روزگار انگار یقه ی منو محکم چسبیده...اون چیزی که در انتظارشم نمیاد که نمی یاد...از هر چیزی بدم می یاد داره هی سرم میاید... حالمان بد نیست غم کم می خوریم کم که نه هر روز کم کم می خوریم [ چهارشنبه 89/3/5 ] [ 4:11 عصر ] [ سما ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |