زلال وروان چون آب این وبلاگ، خونه ی تنهاییمه
| ||
دیشب رادیو گوش می کردم،داشت یه داستان کوتاه می گفت با عنوان"مردی که با چتر بر سرم می کوفت "خیلی عجیب بود وهمین طور مبهم،خلاصه ای از اونچه که یادمه رو براتون می نویسم اما آخرش به آخر داستانا نمی خوره،شما چی تفسیر می کنین؟؟؟؟ [ جمعه 89/4/4 ] [ 2:43 عصر ] [ سما ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |